تروریسم بحرینی و دیپلماسی سکوت
دکتر حسن بشير، عضو هيئت علمي دانشگاه و استاد ارتباطات بين الملل که هر ماه در ماهنامه مدیریت ارتباطات در مطلبی تحلیلی با عنوان رسانههاي بيگانه: قرائتي با تحليل گفتماني پرداخته به بررسی ابعاد رسانهای مهمترین تحولات روز جهان میپردازد در شماره اخیر این ماهنامه به موضوع تروریسم بحرینی و دیپلماسی سکوت پرداخته است که به دلیل اهمیت مطالب مطرح شده، متن کامل آن منتشر می شود.
تروریسم دولتی، یک رویکرد جدیدی نیست که اکنون در برخی از کشورهاي جهان اسلام به بدترین شیوه های ممکن توسط حاکمان مستبد و ستمگر اعمال می شود. این شیوه از کشتار انسان ها بیش از آنکه ریشه در قرن بیستم و حادثه 11 سپتامبر 2001 میلادی و یا ظهور القاعده و بن لادن داشته باشد، یک شیوه استعماری است که توسط استعمارگران غربی حداقل از قرن هیجدهم تا کنون بر علیه جهان، به ویژه جهان اسلام به اجرا در آمده است. قتل های دسته جمعی انتحاری و غیر انتحاری، آشکار و غیر آشکار، مستقیم و غیر مستقیم، با دلیل و بدون دلیل و بالاخره بدون هیچ انگیزه ای بجز ایجاد بحران بیشتر برای اعمال سلطه فراتر و گسترده تر، در کشورهای عراق، افغانستان، پاکستان و بسیاری دیگر از مناطق جهان، تداعی کننده قدرت طلبی استعمارگران غربی برای تسلط بر جهان بهر قیمت و با هر شیوة ممکن است. امپریالیسم جدید جهانی با بهره برداری از قدرت نرم، در قرن بیست و یکم، جنگ نرم با شیوه های گوناگون را به عنوان مناسبترين ابزار نوین سلطه بر جهان را بکار گرفته است که از نشانه های آن توسعه تروریسم به اشکال مختلف از جمله تروریسم دولتی بر علیه ملت های جهان است.
تروریسم دولتی در جهان اسلام نیز با بهره گیری از تجربه تروریسم غربی بر علیه جهان آزاد از قرن های گذشته تا کنون چهره خود را آشکار کرده است که يکي از بدترين و فاجعه آميزترين آن، تروريسم بحريني است که هم اکنون توسط دولت بحرين و حاکمان قبيله آل خليفه در حال جريان مي باشد. ملت بحرين، براي دست يابي به حقوق از دست رفته خود، به ويژه با توجه به اکثريت شيعيان و حاکميت اقليتي از غيرشيعيان و اعمال فشارها و شکنجه ها بر عليه آنان و نيز تلاش براي بهم زدن تعادل جمعيتي کشور با مهاجرت پذيري دولت جهت کاهش نسبت شيعيان در کشور که نوعي از تروريسم سياسي بر عليه يک ملت با جمعيت بيشتر در کشور که محروم از قدرت سياسي است، اقدام به يک حرکت ملي آرام و بدون خشونت بر عليه قبيله حاکم نمود. اين حرکت آرام با بدترين شيوه هاي ممکن سرکوب گرديد. ماشين تروريسم دولتي، نه تنها ملتي را که بر آنها حاکم بود و بهر حال بايد در قبال اين ملت، به مسئوليت ها و وظايف مدني خود اعم از سياسي و اجتماعي عمل نمايد، با خشونت هر چه تمامتر به راه افتاد و ترور فردي و جمعي را به مثابه سياست عام دولت در قبال اين ملت به اجرا در آورد، بلکه براي گسترش بحران و آلوده کردن فضاي آرامش و امنيت کشور، از نيروهاي کشورهاي امارات و بويژه عربستان سعودي با نيروي سپر الجزيره که به خشونت و قساوت و ضد انساني بودن معروف هستند براي سرکوب قيام آرام مردم که براي تحقق خواسته هاي مشروع خود به خيابان ها آمده بودند، اجازه داده شد که وارد کشور بحرين شوند و عملا اين کشور را اشغال نمايند. اين حرکت، بيش از آنکه نشان دهنده يک سياست معقول براي حفاظت از تماميت ارضي کشور و يا حفاظت از حاکميت باشد، بيانگر ضعف قبيله حاکم و پذيرش اشغال يک کشور توسط نيروهاي خارجي است. اين سياست جديد، نوعي از تروريسم سياسي است که در جهان اسلام در حال شکل گرفتن است. تروريسم بحريني نه تنها گام اول تروريسم سياسي در اجازه دادن به اشغال كشور را صادر كرد، بلكه با ترور آشكار و فاجعه آميز مردم خالي از سلاح، تروريسم دولتي بر عليه ملت را نيز آغاز نمود. اين تروريسم نه تنها مردم، از كودك و جوان و زن و مرد را نشانه گرفته است، بلكه حتي دين و مقدسات را نيز بدون هيچ تأمل و توجهي مورد حمله قرار داده است. تخريب مساجد، سوزاندن قران، از بين بردن قبور مسلمانان يك تروريسم آشكار بر عليه دين و مقدسات است. اين مساله نه تنها از غيرمسلمانان قابل قبول نيست و به عنوان يك حركت ضد انساني و ضد اللهي تلقي مي شود، بلكه فراتر از آن از افرادي كه خود را مسلمان مي نامند، بهيچ وجه قابل تصور نيست. كشتار مردم با بدترين شكل و با سلاح هاي پيشرفته، آغاز عصر جديدي از تروريسم دولتي در جهان اسلام است.
جهان تا كنون در برابر اين تروريسم بحريني سكوت كرده است. اين سكوت نه تنها توسط آمريكا و اروپا دنبال مي شود، بلكه حتي سازمان ملل و شوراي امنيت نيز تلاش كرده اند كه با سكوت و چشم پوشي از كنار اين تروريسم آشكار بگذرند. آيا اين سكوت، نوع جديدي از سكوت تروريستي در قبال كشتار انسان نيست؟ تروريسم سكوت در برابر ظلم و قتل و استبداد يكي از از بدترين اشكال تروريسم است كه نه تنها انسان را از بين مي برد، بلكه حرمت انسانيت را نيز لگدمال مي كند. سكوت رسانه هاي جهان، در اين زمينه، بيانگر نوع ديگر از دروازباني رسانه اي است كه مي توان آن را تروريسم رسانه اي ناميد. تروريسم رسانه اي، نه تنها سكوت در قبال فجايع بحرين را به عنوان برنامه عمل براي خود تعريف كرده است، بلكه در تلاش است كه اين تروريسم دولتي را اقدام داخلي يك كشور براي برقراري صلح و امنيت در كشور قلمداد كند. تروريسم رسانه اي فراتر از آن، حتي اشغال بحرين توسط نيروهاي سپر الجزيره عربستان سعودي را اقدامي مشروع در سايه توافقات كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس مطرح مي كند و از اصل اشغال به عنوان يك اقدام غير معمول براي حاكميت كشورها چشم پوشي مي كند.
تروريسم رسانه اي همراه با تروريسم سياسي نقشه راه را براي سركوب ملت مسلمان بحرين به گونه اي طراحي كرده اند كه حركت مردم را يك حركت وابسته به خارج از كشور (با برجسته سازي نقش ايران، حزب الله لبنان و علماي شيعي در عراق)، و يا حركتي در جهت ايجاد تفرقه و اختلاف ديني ميان شيعيان و اهل سنت در داخل كشور، و نهايتا يك امر داخلي به جهانيان معرفي گردد.
ديپلماسي سكوت، يك تروريسم همه جانبه است. اين تروريسم، نه تنها سكوت در برابر كشتار مردم و ايجاد ناأمني و برقراري وحشت است، بلكه فراتر از آن سكوت در برابر عدم اجراي عدالت، برقراري امنيت، نگهداشتن حرمت مقدسات، احترام نهادن به اخلاق و ارزشها و بالاخره سكوت در برابر سقوط انسان است. اين ديپلماسي جديد يكي از شاخص ترين ابزارهاي جنگ نرم در قرن بيست و يكم است. قرني كه با تجربه سخت افزاري قرنهاي گذشته در حال بازنگري شيوه هاي موثرتر براي اعمال سلطه و گسترش تروريسم دولتي در ابعاد گوناگون خود مي باشد.
نگاهي كوتاه به برخي از رسانه هاي بيگانه بيانگر اين است كه سكوت رسانه اي در قبال كشتار دولت بحرين، ديپلماسي رسانه اي را به دنبال مسائل ديگري كشانده است كه به جاي آنكه به اصل تروريسم بحريني پرداخته شود، به دنبال ايجاد بهانه هاي ديگري براي تزكيه اين تروريسم سياه مي باشد.
روزنامه السفير لبنان در تاريخ 2 آوريل 2011 (مصادف 13 فروردين 1390) و تحت عنوان «گزينه شيعيان عرب» در تلاش است كه عليرغم ناميدن قيام شيعيان به «انتفاضه شيعيان عرب» اما قيام اين شيعيان را به عنوان شكستي براي ايران بداند و از اصل قيام و چگونگي برخورد كشورهاي منطقه با اين قيام ها سخني به ميان نياورد. السفير در بخشي از اين مقاله، چنين مي نويسد: «البته نباید از اهمیت انتفاضه اخیر شیعیان عرب غافل شد، انتفاضهای كه به نظر میرسد بهای این رویارویی خلیج ایرانی را پرداخت، و سرانجام شكست سیاسی بزرگی بر مخالفان شیعی بحرینی وارد شد، و این اولین شكست سیاسی ایران و مشخصاً سیاستهای عربی این كشور از اوایل دهه گذشته میباشد.». اين روزنامه لبناني در پايان تلاش مي كند كه نه تنها از تروريسم دولتي بحرين چشم پوشي كند و از حجم كشتار سخني به ميان نياورد، بلكه در تلاش است كه مساله شيعيان و اصولا مردم منطقه خليج فارس را يك حركت وابسته به خارج بداند كه بايد كنترل گردد. بديهي است كه در چنين شرايطي نيز مي توان ايران را به عنوان متهم اول اين وابستگي مطرح نمود. لذا روزنامه مزبور در پايان چنين اظهار مي دارد: «شیعیان عرب ساكن هر كشوری هنوز هم میتوانند ارتباطشان را با ایران بگسلند.». بنابراين با گسست ارتباط با ايران است كه مي توان بر شيعيان و مسلمانان منطقه غلبه كرد و آنان را از حقوق خود محروم ساخت.
روزنامه الشرق الاوسط در تاريخ اول آوريل 2011 (مصادف 12 فروردين 1390) تحت عنوان «بحرين: رهبران ايران و ضربه روحي» در تلاش است كه بار ديگر به جاي اينكه مساله بحرين را از منظر واقعي مورد تحليل قرار دهد و حداقل كشتار انسانهاي بي سلاح و عادي را محكوم سازد، از زبان پادشاه بحرين، به دنبال برجسته سازي توطئه اي خارجي است كه مجوزي اساسي براي تروريسم بحريني به شمار آمده است. اين روزنامه چنين مي نويسد: «حمد بن عیسی آل خلیفه»، پادشاه بحرین در ملاقاتی با فرماندهان نیروهای سپر جزیره اظهار داشت كه بحرین توانست یك توطئه خارجی را كه 30 سال قبل آغاز شده بود خنثی كند، و تأكید كرد كه اگر این توطئه در بحرین موفق میشد در دیگر كشورهای حوزه خلیج [فارس] نیز تسرّی پیدا میكرد.»
روزنامه مزبور همچنين اضافه مي كند كه «طولی نكشید كه در 14 مارس امیدهای مقامات ایرانی به یأس مبدل شد. زمانی كه نیروهای سپر جزیره برای تأمین امنیت بحرین، و پاسداری از نظام این كشور در برابر تهدیدات اسب تروای ایرانی وارد شدند، رئیسجمهور ایرانی از اینكه فرصت از دست رفته بود از شدت خشم برآشفت، و ورود نیروهای سپر جزیره برای كمك به بحرین در محافظت از تأسیسات حیاتی این كشور را دخالت نیروهای خارجی با هدف سركوب چیزی كه آن را قیام مردمی در آن كشور نامید، دانست.». بنابراين، ساخت يك ديپلماسي رسانه اي مي تواند به آنجا كشيده شود كه همه چيز تحت الشعاع تررويسم دولتي با تحليل هاي مشخص بدون طرح روشن مسائل اصلي باشد.
روزنامه نشنال ريوير (آمريكا)، در تاريخ 30 مارس 2011 (مصادف 10 فروردين 1390) تحت عنوان «جنگ دو هزار و پانصد سالة ايران با غرب» در تلاش است كه قيام مردم مسلمان منطقه، به ويژه مسلمانان بحرين را يك جنگ ميان ايران و غرب و نهايتا فارس و عرب تلقي نمايد و از اصل مساله تروريسم دولتي به خصوص در بحرين چشم پوشي نمايد. «ایران سعی دارد نفوذ خود را به سراسر حوزة كشورهای تولیدكنندة نفت در
خلیج فارس گسترش دهد. ایران از طریق رخنه به درون سازمانهای شیعه در بحرین، عربستان سعودی و جنوب عراق، میكوشد دولتهای همجوار خود را بیثبات گرداند.»
فيگارو (فرانسه) روزنامه ديگري است كه در تاريخ 25 مارس 2011 (مصادف 5 فروردين 1390) با عنوان «گزينه هاي ايران در پاسخ به مداخله عربستان سعودي در بحرين» به جاي پرداختن به تروريسم دولتي بحرين و كشتار مردم، اين مساله را با سكوت همراهي كرده و همگام با ساير رسانه هاي ديگر مساله را نوعي از تلاش ايران در گسترش سلطه خود بر منطقه بخواند و در مقابل سركوب مردم را يك امري طبيعي و مشروع براي دولت هاي منطقه بداند. اين روزنامه چنين مي نويسد: «اکثریت این شیعیان طرفدار آرمان ایران نیستند، اما تهران به شورشهای جهان عرب به ویژه در خلیج [فارس] برای تضعیف همسایگانش چشم امید بسته است.» و ادامه مي دهد «به همین دلیل قطعی نیست که مخالفان بحرینی حاضر باشند از تهران در اجرای بیثبات کردن کشور تبعیت کنند. کشور بحرین، کشوری کوچک است و مجمعالجزایر بودن آن برای شروع یک جنگ چریکی مناسب نیست.»
تروريسم دولتي، همراه با ديپلماسي سكوت رسانه اي در سطح جهان، اعم از جهان اسلام و ساير نقاط ديگر، در حال ايجاد نوعي جديد از تروريسم هستند كه مي توان آن را تروريسم رسانه اي ناميد. اين تروريسم به دنبال تحريف حقايق و سياه نمايي واقعيت است. اين تروريسم چشم خود را بر روي كشتار انسان ها و از بين رفتن حرمت انسانيت بسته است. انسانيتي كه زير چكمه تروريسم دولتي و تبليغات سياه رسانه اي در حال از بين رفتن است. بحرين، تنها يك نمونه بارز اين واقعيت است. واقعيتي كه تلخي آن براي انسان هرگز فراموش شدني نخواهد بود.