روزنامهنگاران شهروندی چیست؟
روزنامه نگاری شهروندی به روزنامه نگاری اشاره می کند که نه تنها از سوی روزنامه نگاران حرفه ای بلکه از سوی سازمان های رسانه اصلی خارجی تولید می شود. به طور خاص روزنامه نگاران شهروندی آموزش علمی و صلاحیت حرفه ای ندارند یا به اندازه کمی از آنها برخوردار هستند، با این حال به عنوان یک شهروند، عضوی از اجتماعات، فعالین و طرفداران رسانه می نویسند و گزارش می دهند. آنها تولیدکنندگان رسانه غیرحرفه ای هستند. روزنامه نگاری سیاسی و فرهنگی، دو نوع اصلی روزنامه نگاری شهروندی می باشد.
تاریخ اصطلاح روزنامه نگاری شهروندی به سال 2000 بر می گردد، با این حال تجربه آن جدید نیست. روزنامه های اصلاح طلب رادیکال که از اواسط قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم در انگلستان ظهور کردند، ویژگی های شبیه به روزنامه نگاری شهروندی اخیر را داشتند که عبارتند از مدیریت ضعیف، دیدگاه خاص فعالین و روابط بسته با مخاطبین (Curran & Seaton 2003). این شباهت ها همچنین در مطبوعات آنارشیست در آغاز قرن بیستم دیده می شود. سازمان های سوسیالیستی و احزاب سیاسی خبرنگاران کارگر را در روزنامه های انگلیسی تشویق می کردند. مسلماً مشارکت کارگران که ساخته فلسفه سیاسی روزنامه نگاران است، در ارتباط با تجربیات نویسندگان می باشد.
تمایزات موجود در بین روزنامه نگاران شهروندی موضوعی عادی است. اینترنت موجب انتشار گزارش ها بیرون از تمهیدات صنعتی به ویژه شرکت های رسانه ای است و نیز اینترنت احتمالاً جنبش های اجتماعی را به جهان معرفی می کند.
رویهها
روزنامه نگاران شهروندی در رسانه های متنوعی از روزنامه های بازاری تا ایستگاه های رادیو - تلویزیونی محلی اجتماعی کار می کنند (Howley 2005). رسانه چاپی فضایی برای مشارکت کامل فراهم می کند درحالی که رسانه پخشی مستلزم رقابت و آموزش فنی می باشد. متخصصین رسانه برای تولید رسانه ای به شهروندان فرصت کمی برای مشارکت می دهند و به مشاورین حرفه ای اکتفا می کنند. دوربین فیلم برداری خانگی و برنامه های رایانه ای تدوین فیلم که برای پخش برنامه معمولی و همچنین برای تولید فیلم، دی وی دی، شبکه سازی استفاده می شود، وابستگی به مهارت های رسانه ای را کاهش می دهد. اینترنت موجب گسترش روزنامه نگاری شهروندی می شود. با وجود محدودیت ها در دستیابی به بسیاری از بخش ها، نرم افزار به کاربر اجازه می دهند تا وب سایت ها و گروه های گفتگو با حداقل مهارت برای خود ایجاد کنند.
تولید رسانه مشارکتی قدرت رسانه را زیر سوال می برد و انحصار بر تولید اشکال نمادین را به چالش می کشد. پیر بوردیو بر این باور است که قدرت نمادین قدرتی برای ساخت واقعیت است. روزنامه نگاری شهروندی یک واقعیتی را می سازد که با رویه ها و بازنمایی های رسانه اصلی در تضاد می باشد. روزنامه نگاران شهروندی از طریق گفتگو به بازنمایی خود، تقویت اجتماعی و خود-آموزشی می پردازند (Rodriguez 2000). هدف تولید و رویه رسانه شهروندی، نه تنها ارتقاء سیاسی شهروند است بلکه هویت سیاسی در زندگی روزمره شهروندان نیز می سازد. با کمک رسانه می توان مرزهای زندگی سیاسی را شناخت و فضاهای رسانه جایگزین برای توسعه شهروندان منتقد با اهمیت می شود.
در رویه سیاسی، روزنامه نگاری شهروندی مسئولیت اجتماعی اتخاذ می کند با این حال ایدئولوژی عینی را با رویه های متضاد جایگزین می کند. این رویه بر اول شخص تاکید کرده و به مشارکت کنندگان توجه بیشتری می کند. آنها عام گرایی روزنامه های جنجالی را بازآفرینی می کنند تا یک سبک گزارش عامی رادیکال به وجود آورند. شاکله سازمان جمعی و ضدطبقاتی آنها از جداسازی و خصوصی شدن پرهیز می کنند.
مطالعات دانشگاهی درباره روزنامه نگاری شهروندی بر روی برنامه های سیاسی در ایالت متحده و اروپای غربی تمرکز دارد. مطبوعات جامعه رادیکال که در 1970 و 1980 شکوفا شد در صدد این بود که از ملاحضات تجاری آزاد باشد و اطلاعاتی تولید کند که مستقیماً در زندگی روزمره مفید باشد. به جای دیدگاه اقتدارانه، مطبوعات محلی رادیکال دیدگاه کسانی که منزلت پایینی دارند را اتخاذ می کند، کسانی که نه تنها منبع مطالب بلکه تولید کنندگان خبر نیز می باشند. گزارشگران، شبکه هایی از فعالین محلی، گروه های محلی، والدین، کارگران، بیکاران و بی خانمان ها را می سازند، گروه هایی که تیتر اول روزنامه ها هستند (Dickinson 1997, Whitaker 1981).
شبکه رسانه ای مستقل که مرکز رسانه مستقل نامیده می شود یک شکل اینترنتی و جهانی از روزنامه نگاری شهروندی است (Downing 2002, platon & Deuze 2003). مرکز رسانه مستقل در دوره اعتراض برضد سازمان تجارت جهانی در نشست سران در سیاتل نوامبر سال 1999 برجسته شد. از زمانی که شبکه مرکز رسانه مستقل مسائلی نظیر بدهی جهان سوم، حقوق بشر، بین المللی شدن سرمایه و قدرت سیاسی و اقتصادی شرکت های فراملیتی گزارش و شرح داده است. این گزارش ها در مقابل چارچوب های پایدار پوشش رسانه اصلی مقاومت می کردند، که معترضان را بی اعتبار و به حاشیه می راند. گزارشگران رسانه مستقل دیدگاهی از فعالین ارائه می کند و تاکید بر اشخاص دارد.در شبکه جهانی مطالعات رسانه ای مستلزم بررسی رویه های منطقه ای و ملی خاص می باشد.
مطالعات بسیاری در مورد طرح های روزنامه نگاری شهروندی در آمریکای لاتین و آسیا صورت گرفته است. برای مثال اوج شکوفا یی ایستگاه رادیویی کارگران بولیوی از سال 1963 تا 1983 بود اما تاسیس آن در سال 1952 یعنی سال انقلاب ملی بود. تولید رسانه ای مشارکتی آنهابیشتر بر حقوق کارگران و بر قلمرو حاشیه سیاست تاکید می کرد (O'Connor 2004). در انقلاب نیکاراگوئه سال 1980 و 1990، جنبش خبرنگاران عامی به معترضین غیرحرفه ای و داوطلب مناطق روستایی فقیر اجازه داد تا در کنار روزنامه نگاران حرفه ای، گزارش هایی در روزنامه های منطقه ای و ملی منتشر کنند (Rodriguez 2000).
ظاهراً مردان در آمریکای لاتین به تاریخ روزنامه نگاری شهروندی غالب هستند. برای مثال، انجمن انقلابی زنان افغانستان درباره تجاوز و اعدام زنان تحت رهبری طالبان، تولید کاست، فیلم، وب سایت و روزنامه گزارش می دهد (Waltz 2005). زنان افغانی اینها را به صورت پنهانی انجام می دادند، برای نمونه استفاده پنهانی از قطعه های فیلم تجاوز. اُهمای نیوز کره جنوبی یک رویکرد ترکیبی در وب سایت خود اتخاذ کرده است (Kim & Hamilton 2006). این وب سایت سال 2000 تاسیس شد و هزاران گزارشگر شهروندی دارد، هرچندکه یک گروه کوچک کارمند حرفه ای اداره ویراستاری آن را در دست دارند.
یک مطالعه تنوعی از برنامه های روزنامه نگاری شهروندی در آفریقا و شبه قاره هند را اثبات می کند (Gumucio Dagron 2001)،برای مثال ارائه 50 خلاصه نمونه هایی از ارتباطات مشارکتی که برای تغییر اجتماعی استفاده شده است. این نمونه ها انواعی از موسسات رسانه جایگزین را معرفی می کند که تا حدودی گونه های موجود یعنی روزنامه ها، ایستگاه های رادیویی و وب سایت ها را بازتولید می کند.
بر عکس، سرویس وبلاگ. روایت ها، اخبار و تفسیرهایی از دیدگاه های فردی را ارائه می کند. روزنامه نگاری شهروندی همچنین شکلی از تفسیر فرهنگی عام می باشد (Rau 1994). همه مجلات کاغذی و مجلات اینترنتی به طرفداران اجازه می دهد تا اجتماعاتی در قلمروهای جغرافیایی ایجاد، حفظ و یا نسبت به آنها رغبت نشان دهند. خوانندگان به مهارت ها توجه نشان می دهند،واضح است که نویسندگان مجلات مستقیماً نه از طریق شارحان اولیه بلکه از منابع دیگر نیز سرمایه فرهنگی به دست می آورند.
چالش ها و محدودیت ها
روزنامه نگاری شهروندی یک چالش رادیکال برای رویه های حرفه ای و نهادی رسانه اصلی است. روزنامه نگاران شهروندی به گزارش محلی می پردازند، که در آن یک حس پسااستعماری یعنی یک رویه رسانه ای ضداستعماری که با قدرت روزنامه نگاران حرفه ای مقابله می کند. آنها به خودمحوری و مجادله درون سیاست و بازنمایی مجادله اصرار دارند. گزارشگری محلی به درون اجتماع برای ارائه اخبار مرتبط با علایقشان می رود. روزنامه نگاری شهروندی کمتر به گزارش به مثابه کالا و کمتر به روزنامه نگار به مثابه متخصص تاکید می کند، نه به خاطر تازگی دانش که آنها تولید می کنند (با تمرکز بر مطالب پنهانی) بلکه به خاطر شیوهای جدید تفکر و تولید روزنامه نگاری (با تمرکز بر اینکه چه انواعی از دانش را آنها تولید می کنند و اینکه چگونه خوانندگان و نویسندگان به اتفاق هم به نتیجه می رسند).
روابط بین نقش های روزنامه نگار شهروندی به عنوان نویسنده و یا به عنوان فعال رسانه ای (علاقمند یا طرفدار) مهم است. برای آنها کار روزنامه نگاری برای رسیدن به هدف بزرگتر یک فعالیت جانبی است. برای مثال، در روزنامه نگاری جنبش اجتماعی، هدف ممکن است اصلاح یا انقلاب سیاسی باشد. این روزنامه نگاران خودآموز هستند، نه تنها در شیوه های نگارش متفاوتی عمل می کنند بلکه رویکردهای متفاوتی در منبع دهی و اخلاقیات دارند.
رویه های روزنامه نگاری شهروندی به طور کلی جدای از رویه رسانه اصلی نیست. سازمان های رسانه ای تجاری از گزارشگران غیرحرفه ای استفاده می کنند، با این حال شکست اخبار تلویزیونی تااندازه زیادیمبتنی بر پوشش دوربین فیلم برداری است. مثال های زیادی در سال 2005 آشکار کرد، برای مثال، توفان کاترین در نیواُورلینز، آتش سوزی بونکفیلد فیول دیپوت در انگلیس و بمب گذاری تروریستی در مادرید (Sampedro 2005). روزنامه ها و رادیو و تلویزیون ها به طور همیشگی با وب سایت هایشان ادغام می شوند؛ پیشنهادها و توصیه هایی برای مطالب و برنامه ها از مخاطبین می خواهند.
جایگاه روزنامه نگاران شهروندی غیرحرفه ای معمولاً محدود به طیفی از گزارش شان است. این شکل مناسب تر را نشان می دهد درحالی که درباره موضوع اجتماعات محلی گزارش می دادند و تفسیرهای شخصی از حوادث بزرگ ارائه می کردند (به عنوان مثال شورش). در گزارشگری اخبار سخت، روزنامه نگاران شهروندی کمتر به منابع و موسسات معتبر و عالی دسترسی دارند. مبنای نظر و باور روزنامه نگاران شهروندی چپ می باشد که نسبت به سوءگیری و ذهنیت آنها انتقاد کرد، با این حال ذهنیت می تواند از اعتماد الهام بگیرد. پژوهش ها نشان می دهد که وبلاگ نویسان به به اعتماد و صحت گزارش های ذهنی اهمیت زیادی قائل هستند (Matheson & Allan 2003).
همچنین مسائل از روش های سازمانی ناشی می شود. بعضی از طرح های روزنامه نگاری شهروندی به خاطر فقدان تعهد طولانی مدت یا به خاطر کمبود سرمایه شکست می خورند. بعضی طرح ها روش های ترکیبی از ساماندهی گزارش را توسعه داده اند. اَهمای نیوز از کره جنوبی خود را به واسطه تبلیغات تجاری حفظ می کند، و یک سلسله مراتبی تاسیس کردند تا اینکه روزنامه نگارن حرفه ای اخبار سخت و روزنامه نگارن شهروندی درباره اجتماعات کنونی گزارش دهند و کارمندان حرفه ای کنترل همه جا را حفظ کنند. در این حالت، محدودسازی روزنامه نگارن شهروندی به آنچه که آنها انجام می دهند و شبهاتی درباره ذهنیت، سوءگیری و تخصص خود برطرف می شود.
* The International Encyclopedia of Communication, Volume 2, p.487
http://rasaneh.org/NSite/FullStory/News/?Id=1519
تاریخ اصطلاح روزنامه نگاری شهروندی به سال 2000 بر می گردد، با این حال تجربه آن جدید نیست. روزنامه های اصلاح طلب رادیکال که از اواسط قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم در انگلستان ظهور کردند، ویژگی های شبیه به روزنامه نگاری شهروندی اخیر را داشتند که عبارتند از مدیریت ضعیف، دیدگاه خاص فعالین و روابط بسته با مخاطبین (Curran & Seaton 2003). این شباهت ها همچنین در مطبوعات آنارشیست در آغاز قرن بیستم دیده می شود. سازمان های سوسیالیستی و احزاب سیاسی خبرنگاران کارگر را در روزنامه های انگلیسی تشویق می کردند. مسلماً مشارکت کارگران که ساخته فلسفه سیاسی روزنامه نگاران است، در ارتباط با تجربیات نویسندگان می باشد.
تمایزات موجود در بین روزنامه نگاران شهروندی موضوعی عادی است. اینترنت موجب انتشار گزارش ها بیرون از تمهیدات صنعتی به ویژه شرکت های رسانه ای است و نیز اینترنت احتمالاً جنبش های اجتماعی را به جهان معرفی می کند.
رویهها
روزنامه نگاران شهروندی در رسانه های متنوعی از روزنامه های بازاری تا ایستگاه های رادیو - تلویزیونی محلی اجتماعی کار می کنند (Howley 2005). رسانه چاپی فضایی برای مشارکت کامل فراهم می کند درحالی که رسانه پخشی مستلزم رقابت و آموزش فنی می باشد. متخصصین رسانه برای تولید رسانه ای به شهروندان فرصت کمی برای مشارکت می دهند و به مشاورین حرفه ای اکتفا می کنند. دوربین فیلم برداری خانگی و برنامه های رایانه ای تدوین فیلم که برای پخش برنامه معمولی و همچنین برای تولید فیلم، دی وی دی، شبکه سازی استفاده می شود، وابستگی به مهارت های رسانه ای را کاهش می دهد. اینترنت موجب گسترش روزنامه نگاری شهروندی می شود. با وجود محدودیت ها در دستیابی به بسیاری از بخش ها، نرم افزار به کاربر اجازه می دهند تا وب سایت ها و گروه های گفتگو با حداقل مهارت برای خود ایجاد کنند.
تولید رسانه مشارکتی قدرت رسانه را زیر سوال می برد و انحصار بر تولید اشکال نمادین را به چالش می کشد. پیر بوردیو بر این باور است که قدرت نمادین قدرتی برای ساخت واقعیت است. روزنامه نگاری شهروندی یک واقعیتی را می سازد که با رویه ها و بازنمایی های رسانه اصلی در تضاد می باشد. روزنامه نگاران شهروندی از طریق گفتگو به بازنمایی خود، تقویت اجتماعی و خود-آموزشی می پردازند (Rodriguez 2000). هدف تولید و رویه رسانه شهروندی، نه تنها ارتقاء سیاسی شهروند است بلکه هویت سیاسی در زندگی روزمره شهروندان نیز می سازد. با کمک رسانه می توان مرزهای زندگی سیاسی را شناخت و فضاهای رسانه جایگزین برای توسعه شهروندان منتقد با اهمیت می شود.
در رویه سیاسی، روزنامه نگاری شهروندی مسئولیت اجتماعی اتخاذ می کند با این حال ایدئولوژی عینی را با رویه های متضاد جایگزین می کند. این رویه بر اول شخص تاکید کرده و به مشارکت کنندگان توجه بیشتری می کند. آنها عام گرایی روزنامه های جنجالی را بازآفرینی می کنند تا یک سبک گزارش عامی رادیکال به وجود آورند. شاکله سازمان جمعی و ضدطبقاتی آنها از جداسازی و خصوصی شدن پرهیز می کنند.
مطالعات دانشگاهی درباره روزنامه نگاری شهروندی بر روی برنامه های سیاسی در ایالت متحده و اروپای غربی تمرکز دارد. مطبوعات جامعه رادیکال که در 1970 و 1980 شکوفا شد در صدد این بود که از ملاحضات تجاری آزاد باشد و اطلاعاتی تولید کند که مستقیماً در زندگی روزمره مفید باشد. به جای دیدگاه اقتدارانه، مطبوعات محلی رادیکال دیدگاه کسانی که منزلت پایینی دارند را اتخاذ می کند، کسانی که نه تنها منبع مطالب بلکه تولید کنندگان خبر نیز می باشند. گزارشگران، شبکه هایی از فعالین محلی، گروه های محلی، والدین، کارگران، بیکاران و بی خانمان ها را می سازند، گروه هایی که تیتر اول روزنامه ها هستند (Dickinson 1997, Whitaker 1981).
شبکه رسانه ای مستقل که مرکز رسانه مستقل نامیده می شود یک شکل اینترنتی و جهانی از روزنامه نگاری شهروندی است (Downing 2002, platon & Deuze 2003). مرکز رسانه مستقل در دوره اعتراض برضد سازمان تجارت جهانی در نشست سران در سیاتل نوامبر سال 1999 برجسته شد. از زمانی که شبکه مرکز رسانه مستقل مسائلی نظیر بدهی جهان سوم، حقوق بشر، بین المللی شدن سرمایه و قدرت سیاسی و اقتصادی شرکت های فراملیتی گزارش و شرح داده است. این گزارش ها در مقابل چارچوب های پایدار پوشش رسانه اصلی مقاومت می کردند، که معترضان را بی اعتبار و به حاشیه می راند. گزارشگران رسانه مستقل دیدگاهی از فعالین ارائه می کند و تاکید بر اشخاص دارد.در شبکه جهانی مطالعات رسانه ای مستلزم بررسی رویه های منطقه ای و ملی خاص می باشد.
مطالعات بسیاری در مورد طرح های روزنامه نگاری شهروندی در آمریکای لاتین و آسیا صورت گرفته است. برای مثال اوج شکوفا یی ایستگاه رادیویی کارگران بولیوی از سال 1963 تا 1983 بود اما تاسیس آن در سال 1952 یعنی سال انقلاب ملی بود. تولید رسانه ای مشارکتی آنهابیشتر بر حقوق کارگران و بر قلمرو حاشیه سیاست تاکید می کرد (O'Connor 2004). در انقلاب نیکاراگوئه سال 1980 و 1990، جنبش خبرنگاران عامی به معترضین غیرحرفه ای و داوطلب مناطق روستایی فقیر اجازه داد تا در کنار روزنامه نگاران حرفه ای، گزارش هایی در روزنامه های منطقه ای و ملی منتشر کنند (Rodriguez 2000).
ظاهراً مردان در آمریکای لاتین به تاریخ روزنامه نگاری شهروندی غالب هستند. برای مثال، انجمن انقلابی زنان افغانستان درباره تجاوز و اعدام زنان تحت رهبری طالبان، تولید کاست، فیلم، وب سایت و روزنامه گزارش می دهد (Waltz 2005). زنان افغانی اینها را به صورت پنهانی انجام می دادند، برای نمونه استفاده پنهانی از قطعه های فیلم تجاوز. اُهمای نیوز کره جنوبی یک رویکرد ترکیبی در وب سایت خود اتخاذ کرده است (Kim & Hamilton 2006). این وب سایت سال 2000 تاسیس شد و هزاران گزارشگر شهروندی دارد، هرچندکه یک گروه کوچک کارمند حرفه ای اداره ویراستاری آن را در دست دارند.
یک مطالعه تنوعی از برنامه های روزنامه نگاری شهروندی در آفریقا و شبه قاره هند را اثبات می کند (Gumucio Dagron 2001)،برای مثال ارائه 50 خلاصه نمونه هایی از ارتباطات مشارکتی که برای تغییر اجتماعی استفاده شده است. این نمونه ها انواعی از موسسات رسانه جایگزین را معرفی می کند که تا حدودی گونه های موجود یعنی روزنامه ها، ایستگاه های رادیویی و وب سایت ها را بازتولید می کند.
بر عکس، سرویس وبلاگ. روایت ها، اخبار و تفسیرهایی از دیدگاه های فردی را ارائه می کند. روزنامه نگاری شهروندی همچنین شکلی از تفسیر فرهنگی عام می باشد (Rau 1994). همه مجلات کاغذی و مجلات اینترنتی به طرفداران اجازه می دهد تا اجتماعاتی در قلمروهای جغرافیایی ایجاد، حفظ و یا نسبت به آنها رغبت نشان دهند. خوانندگان به مهارت ها توجه نشان می دهند،واضح است که نویسندگان مجلات مستقیماً نه از طریق شارحان اولیه بلکه از منابع دیگر نیز سرمایه فرهنگی به دست می آورند.
چالش ها و محدودیت ها
روزنامه نگاری شهروندی یک چالش رادیکال برای رویه های حرفه ای و نهادی رسانه اصلی است. روزنامه نگاران شهروندی به گزارش محلی می پردازند، که در آن یک حس پسااستعماری یعنی یک رویه رسانه ای ضداستعماری که با قدرت روزنامه نگاران حرفه ای مقابله می کند. آنها به خودمحوری و مجادله درون سیاست و بازنمایی مجادله اصرار دارند. گزارشگری محلی به درون اجتماع برای ارائه اخبار مرتبط با علایقشان می رود. روزنامه نگاری شهروندی کمتر به گزارش به مثابه کالا و کمتر به روزنامه نگار به مثابه متخصص تاکید می کند، نه به خاطر تازگی دانش که آنها تولید می کنند (با تمرکز بر مطالب پنهانی) بلکه به خاطر شیوهای جدید تفکر و تولید روزنامه نگاری (با تمرکز بر اینکه چه انواعی از دانش را آنها تولید می کنند و اینکه چگونه خوانندگان و نویسندگان به اتفاق هم به نتیجه می رسند).
روابط بین نقش های روزنامه نگار شهروندی به عنوان نویسنده و یا به عنوان فعال رسانه ای (علاقمند یا طرفدار) مهم است. برای آنها کار روزنامه نگاری برای رسیدن به هدف بزرگتر یک فعالیت جانبی است. برای مثال، در روزنامه نگاری جنبش اجتماعی، هدف ممکن است اصلاح یا انقلاب سیاسی باشد. این روزنامه نگاران خودآموز هستند، نه تنها در شیوه های نگارش متفاوتی عمل می کنند بلکه رویکردهای متفاوتی در منبع دهی و اخلاقیات دارند.
رویه های روزنامه نگاری شهروندی به طور کلی جدای از رویه رسانه اصلی نیست. سازمان های رسانه ای تجاری از گزارشگران غیرحرفه ای استفاده می کنند، با این حال شکست اخبار تلویزیونی تااندازه زیادیمبتنی بر پوشش دوربین فیلم برداری است. مثال های زیادی در سال 2005 آشکار کرد، برای مثال، توفان کاترین در نیواُورلینز، آتش سوزی بونکفیلد فیول دیپوت در انگلیس و بمب گذاری تروریستی در مادرید (Sampedro 2005). روزنامه ها و رادیو و تلویزیون ها به طور همیشگی با وب سایت هایشان ادغام می شوند؛ پیشنهادها و توصیه هایی برای مطالب و برنامه ها از مخاطبین می خواهند.
جایگاه روزنامه نگاران شهروندی غیرحرفه ای معمولاً محدود به طیفی از گزارش شان است. این شکل مناسب تر را نشان می دهد درحالی که درباره موضوع اجتماعات محلی گزارش می دادند و تفسیرهای شخصی از حوادث بزرگ ارائه می کردند (به عنوان مثال شورش). در گزارشگری اخبار سخت، روزنامه نگاران شهروندی کمتر به منابع و موسسات معتبر و عالی دسترسی دارند. مبنای نظر و باور روزنامه نگاران شهروندی چپ می باشد که نسبت به سوءگیری و ذهنیت آنها انتقاد کرد، با این حال ذهنیت می تواند از اعتماد الهام بگیرد. پژوهش ها نشان می دهد که وبلاگ نویسان به به اعتماد و صحت گزارش های ذهنی اهمیت زیادی قائل هستند (Matheson & Allan 2003).
همچنین مسائل از روش های سازمانی ناشی می شود. بعضی از طرح های روزنامه نگاری شهروندی به خاطر فقدان تعهد طولانی مدت یا به خاطر کمبود سرمایه شکست می خورند. بعضی طرح ها روش های ترکیبی از ساماندهی گزارش را توسعه داده اند. اَهمای نیوز از کره جنوبی خود را به واسطه تبلیغات تجاری حفظ می کند، و یک سلسله مراتبی تاسیس کردند تا اینکه روزنامه نگارن حرفه ای اخبار سخت و روزنامه نگارن شهروندی درباره اجتماعات کنونی گزارش دهند و کارمندان حرفه ای کنترل همه جا را حفظ کنند. در این حالت، محدودسازی روزنامه نگارن شهروندی به آنچه که آنها انجام می دهند و شبهاتی درباره ذهنیت، سوءگیری و تخصص خود برطرف می شود.
* The International Encyclopedia of Communication, Volume 2, p.487
http://rasaneh.org/NSite/FullStory/News/?Id=1519
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۰/۰۱/۲۶ ساعت 19:16 توسط Dr. Mohammad Soltanifar
|