رسانه در دوره بحران باید چگونه باشند
محمد سلطانی فر بهترین استراتژی را بیان نظرات مخالفان و موافقان به صورت توامان می داند تا رسانه موفق شوند اعتماد مردم را جلب کند در حالیکه رسانه های ما در ایران از تظاهر به بی طرفی رنج می برند کاری که توسط بی بی سی به صورت ماهرانه ای در حال انجام است.
استادیار گروه ارتباطات واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد بر این نکته تاکید می کند که در برابر بحران نباید از رسانه خواست که بر سر مساله سر پوش گذارند زیرا رسالت مطبوعاتی حکم می کند که به غیر معمول ها پرداخته شود. البته این استاد علوم ارتباطات این مساله را چاشنی کلام خود کرد که رسانه ها در صدد هستند تا نگاه پست سی ان انی را حاکم کنند و به دیپلمات ها بقبولانند که عرصه دیپلماسی بازیگران دیگری به جز دیپلمات ها دارند که همانا رسانه ها است.
دکتر محمد سلطانی فر در گفت و گویی که در «خبر» با او داشتیم به الگوی پیشرفت ایرانی اسلامی و آنچه رسانه ها در این باره باید و نباید انجام دهند نیر پرداخته است.
*در یک سال اخیر بارها واژه بحران از سوی دو جریان فکری در مورد حوادث بعد از انتخابات به کار رفته است به عنوان استاد علوم ارتباطات وضعیت رسانه های ایران را در موقعیت های بحرانی چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا رسانه های ایرانی نقش مخرب دارند یا موثر؟
دو پژوهش نامه ای که تحت عنوان رسانه و بحران منتشر شده به این مساله اشاره کرده که نقش رسانه ها در بحران مشخص می شود و نباید از رسانه خواسته شود که به بحران نپردازد. اوج جدایی رسانه ها از سایر سیستم ها در مواقع بحران خود را نشان می دهد زیرا رسانه ها باید به "غیر معمول " ها پرداخته و آن را برجسته کنند و بحران یکی از این غیر معمول ها است.
*یعنی باید با به بحران بپردازند. اما این سخن شما در برابر خواسته حاکمیت قرار می گیرد که در صدد سرپوش گذاشتن به این بحران ها هستند.
پوشش دادن به بحران وجه تمایز رسانه ها است. رسانه ها می توانند تصمیم بگیرند که کجا باشند و کجا نباشند و در مورد جایگاه خود تصمیم گیری انجام دهند اما باید این نکته را مورد توجه قرار دهند که نباید از بحران بترسند یا بر سر بحران سر پوش بگذارند. در این مورد رسانه ها می توانند از الگوی سی ان ان که در پوشش خبری بوسنی هرزگوین داشت تبعیت کنند. برطبق این الگو، رسانه در مواقع بحران وارد شده و به جای بهره گیری از شیوه سر پوش گذاشتن، سیاستمدار را وادار به تصمیم گیری در بحران های بین المللی می کند. قضاوت زود هنگام در مورد اینکه رسانه ها بحران ساز هستند یا اینکه وظیفه دارند بحران را کمرنگ کنند، درست نیست. زیرا رسانه ها با توجه به منافع خود به بحران پرداخته و حتی بابت آن هزینه پرداخت کردند اما در برابر برخی از رسانه ها ترجیح دادند از دیدگاه سنتی تبعیت کرده و بحران را در کشور نادیده بگیرند. همچنانکه در 18 تیر1378، رسانه ملی ترجیح داد وجود هر گونه بحران را تکذیب و اخبار عادی مانند به حضور پذیرفتن سفیر بورکینافاسو را پخش کند و به محض حضور مردم در 23 تیر در خیابان ها، این رسانه تازه یادش افتاد که مردم فتنه را خنثی کردند در حالیکه تا پیش از این، وجود هر گونه بحران و فتنه را نادیده گرفته بودند. این ویژگیها، وجه تمایز جامعه ما محسوب می شود که رسانه ها ناچار می شوند شیوه هایی را در پیش بگیرند که خود سانسوری کرده و مطالب را بیان نکنند در حالیکه بحران وجود دارد و ما هستیم که از این مساله عقب ماندیم.
*در حوادث بعد از انتخابات و دعوای بین رسانه هایی حامی دولت که نمی خواستند خیلی مسائل بیان شود و رسانه هایی که همواره در صدد انتقال بحران بر می آمدند رسانه هایی موفق شدند که مطالب را با شفافیت کمتری منتقل کردند. همچنانکه من به یاد دارم که در سال 78 نیز روزنامه های اصلاح طلب حوادث رخ داده را آتش بزرگ و روزنامه کیهان فتنه از پیش طراحی شده می دانستند البته این دو مقطع تفاوت اساسی دارند و آن این است که در حوادث بعد از انتخابات مسائل شفاف تر شد دلایل موفقیت یا عدم موفقیت برخی از رسانه ها که می توانند سوار بر موج شوند با رسانه هایی که نگاه سنتی داشتند، چیست؟
در این میان می توان الگو بی بی سی را پیش رو قرار داد، همچنانکه تلویزیون بی بی سی به صورت عجولانه در آستانه انتخابات کار خود را شروع کرد زیرا احساس کرد این انتخابات انتخاباتی معمولی نیست. بی بی سی در این میان از الگویی استفاده کرد که رمز موفقیت وی محسوب می شود که همانا تظاهر به بی طرفی کردن است. همین عامل سبب شده که امروز بی بی سی به عنوان پرسانه ای پرمخاطب مطرح شود در حالیکه در کشور ما رسانه ها دیدگاه و نظریه خود را بر خبر تحمیل می کنند به عبارت بهتر رسانه های ما از تظاهر کردن به بی طرفی رنج می برند. رسانه ها می توانند شیوه ای را در پیش بگیرند که نظرات دو طرف را پوشش دهند به عبارت بهتر می توان هم مطلب سایت کلمه را طرح کرد و هم مطلب خبرگزاری فارس را. این شیوه بعد از فروپاشی شوروی عمومیت یافت زیرا در آن دوران، رسانه ها در صدد سیاه نمایی یا سفید نمایی بر می آمدند که البته دوران این رویکرد، توسط رسانه ها به سر آمده است بنابراین نیاز امروز مردم به رسانه به صورتی ارضا می شود که مردم حس کنند همه چیز را با خواندن یک روزنامه یا سایت دریافت کردند. این خلا جدی رسانه های امروز ما محسوب می شود که از فقدان آموزش یا جسارت در امر روزنامه نگاری سر چشمه می گیرد. برای این کار می توان برنامه نوبت شما بی بی سی را رصد کرد؛ من و دانشجویانم این برنامه را تحلیل محتوا کردیم و کاملا مشخص شد که بی بی سی موضع خود را بر برنامه تحمیل می کند اما این تحمیل را به صورت ظریفی نشان می دهد که هیچ فردی متوجه نشده و تازه فرد بر بی طرفی بی بی سی اذعان دارد و برای این کار نظرات مخالف و موافق را هنرمندانه کنار هم قرار می دهد.
*صحبت شما معطوف به زمانی است که دولت در صدد بر نیاید که با بهره گیری از ابزاری مانع انتشار عقاید شود و دست رسانه برای خودنمایی ببندد
اتفاقا من بر این اعتقاد هستم که امکان خودنمایی برای رسانه ها وجود دارد و برای این کار باید آموزش لازم انجام شود که روزنامه نگاران ضمن رعایت کردن بی طرفی بتوانند نظرات موافق و مخالف خود را پوشش دهند به گونه ای که هم سخنان مخالفین و هم سخنان موافقین را پوشش دهند. زمانی که رسانه نظرات هر دو طرف را پوشش بدهد موفق خواهد شد و آن وقت می تواند این ادعا را داشته باشد که بی طرف بوده و مورد اعتماد مردم واقع شود. این کار در یک مقطع زمانی توسط تابناک انجام شد که عامل موفقیت وی نیز شد اما متاسفانه در آستانه انتخابات به دلیل ترس از بسته نشدن و مورد اتهام واقع نشدن، یک طرف را حذف نمود و به طرف دیگر زیاد نپرداخت.
*با توجه به سخنان شما در مورد جایگاه رسانه ها در بحران آیا می توان ویکی لیکس را بحران قلمداد کرد؟
طراحی ویکی لیکس از یک فرهنگ روزنامه نگاری نشات می گیرد که در غرب سالیان سال سابقه داشته است. فرهنگ افشاگرایانه از تفکر لاسول که مسئولیت روزنامه نگار را نظارت بر محیط اجتماعی می داند، نشات می گیرد. بنابر این تفکر روزنامه نگاری تحقیقی در روزنامه های غرب جان گرفت که اوج آن را در واقعه واترگیت که منجر به سقوط نیکسون شد، می توان مشاهده کرد. اما ویکی لیکس از این فضا استفاده کرده و از این تفکر افشاگرایانه در جهت ضربه زدن به کشورهایی که نگران فاش شدن اسرار خود هستند، بهره گرفت و در گام نخست، خود زنی کرده و اولین ضربات را بر دولت آمریکا وارد کرد و فیلمی را مبنی بر کشتن چند خبرنگار آمریکایی پخش کرد که البته چندان سری نبوده و بسیاری از آن اطلاع داشتند. انتشار اخباری در مورد کشورهای عربی که از آمریکا می خواهد به ایران حمله کند، خبر جدیدی نیست. چراکه بچه مدرسه ای ها هم میدانند که این موضوع همواره آرزوی اعراب بوده است بنابراین ویکی لیکس این اخبار را منتشر کرد تا خود را مطرح کند و از موقعیتی که کشورهای جهان سوم با انتشار یک خبر دچار بحران می شوند به نفع خود استفاده کند. من توهم توطئه خود را معطوف به این نکته می دانم اما به نظر من برای قضاوت هنوز زود است البته گزینه هایی وجود دارد کما اینکه برخی بر این باورند که وجود برخی از تضاد و شکاف ها در داخل حاکمیت آمریکا ویکی لیکس را شکل داده است. چون باور این مساله سخت است که این مدارک به راحتی در اختیار یک فرد قرار گرفته باشد که در نهایت وی آن را در اختیار آقای آسانژ قرار می دهد. چون این اسناد دقیقا کد گذاری شده اسناد وزارت امور خارجه آمریکا بوده است. به نظرمن یک جریان خاص سیاسی پشت قضیه است که به لحاظ خبری آن را تغذیه می کند به همین دلیل باید با نگاه شک به آن نگاه کرد.
*این یک تحلیل پارانوییک نیست؟
نه نکته خوش بینانه این است که یک عرصه دیپلماتیک دیگر وجود دارد که بازیگران آن دیپلمات ها نبوده و رسانه ها بازیگر هستند و خطاب به دیپلماتها می گویند اگر در این بازی ما را بازی ندهید ما بازی شما را خراب می کنیم بنابراین باید برای من نیز سهمی قائل شوید. این نگرش نگاه پست سی ان ان را که تعامل با رسانه ها دیپلمات ها را موفق و عدم تعامل با رسانه ها دیپلمات ها را ناموفق می کند، حاکم کرد در حال حاضر باید هر دو نگاه را جلو برد تا تحلیل درستی حاصل شود. شما شاهد هستید که ویکی لیکس یک دفعه افت خبری پیدا کرد و دلیل آن این بود که افرادی که این بازی را راه انداختند یک دفعه احساس کردند در صورت تداوم خودشان متضرر می شوند و نمی توانند آن را کنترل کنند بنابراین بازی ویکی لیکس را متوقف کرده و فتیله را پایین کشیدند. چون هزاران سایت افشاگرایانه پا به عرصه وجود گذاشت چون این حوزه از جذابیت زیادی برخوردار بوده و هر زمانی که این اتفاق افتاده رسانه مشهور شده است.
*چرا این فتیله پایین کشیده شد؟
آن ها احساس کردند که این امکان وجود دارد، مدارکی علیه خود این افراد منتشر شود. اگر این اتفاق بیافتد و رابطه ایران و اعراب به هم بخورد چه تضمینی است که اسنادی منتشر شود که رابطه ایران و آمریکا را اعراب به هم نزنند یا روس یا ترک ها بازی را به هم بزنند بنابراین برای کنترل امور، فتیله را پایین کشیدند. اگر قرار باشد هرچیزی از کانال ویکی لیکس بیرون بیاید درست باشد همان هدفی را تامین می شود که طراحان ویکی لیکس بدنبال آن هستند. اما اگر قرار باشد که همه چیز از ویکی لیکس بیرون نیاید و داستان از سایر سایت های افشاگرانه درز پیدا کند معلوم نیست سرانجام کار به کجا می رسد به همین منظور تکذیب ویکی لیکس به مصلحت نیست بلکه باید سکوت کرد و با ارتقای سواد رسانه ای مردم، آنها را واکسینه کرد.
*استراتژی ما در مواجهه با این مساله باید چگونه باشد؟
ویکی لیکس را نباید تکذیب کرد زیرا ممکن است این اسناد به ما امتیاز مثبت دهد. ما در این زمینه می توانیم چند استراتژی را در پیش بگیریم یک استراتژی این است که کلیت آن را دروغ بدانیم و یا اینکه آن را تایید کنیم. اگر آن را تایید کنیم، اسناد مربوط به کمک 25 ملیون دلاری ما به حزب الله محمل سو استفاده می شود. در این موقعیت، می توان راهکار سوم که همانا سکوت است را در پیش گرفت. متاسفانه در جریان ویکی لیکس ما عجولانه این مساله را تکذیب کردیم در حالیکه امکان موکول کردن هر گونه قضاوتی به آینده وجود داشت.
*افت خبری را نتیجه مدیریت دولت آمریکا می دانید؟
نه نمی توان اینگونه قضاوت کرد چون هنوز زود است. به نظرم کسانی که پشت پرده بودند احساس کردند که اگر ویکی لیکس تداوم یابد امکان دارد که دیگر نتوان آن را کنترل کرد.
*از نظر رسانه ای اگر به دولت آمریکا بخواهید نمره بدهید چه نمره ای می دهید؟
این افشاگری در دولت آمریکا بحرانی ایجاد نکرد اما در خیلی از کشورها بحران ایجاد کرد. خانم کلینتون اشاره کرد که این اسناد عرق دیپلمات ها را در آورد چون هر لحظه این احساس برای دیپلمات ها ایجاد می شود که آسانژ در حال ضبط صدای آنها است.
*آقای دکتر! یکی از موضوعاتی که در چند وقت اخیر مطرح شده الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت به عنوان یک راهکار برای توسعه همه جانبه است. به نظر شما علت طرح این مساله چیست و چه ضرورتهایی دارد؟
قصد مقام معظم رهبری از طرح چنین مساله ای، به هم زدن نگاه های تئوریک موجود و بنا کردن ساختار جدیدی در ذهن مردم بود. در مدل های توسعه از زوایای مختلف چه در حوزه مسائل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک سری مدل از جمله مدل کره ای ،مدل امارات و در کشورهای غربی مدل انگلیسی، مدل آمریکایی، کانادایی و ... وجود دارد. در حوزه های مختلف هریک از این مدل ها درهایی را به سمت جامعه باز کرده اما همه داستان به اینجا ختم نشد و بسیاری از کشورها مثل کشور مالزی از هیج یک از این الگو ها تبعیت نکرده و برای خود مدل جدیدی را طراحی کردند.
*ولی مالزی مدلی شبه بومی را طراحی کرد.
اتفاقا این مدل کاملا بومی بود زیرا مالزی برداشت های خود از توسعه را لوکالیزه کرده و اجرا نمود. بخصوص اینکه دوران مدل های توسعه که متعلق به عصر جنگ سرد بود، به سر آمده بود. در جهان دو قطبی این امکان وجود داشت که چنین نسخه هایی برای کشورها پیچیده شود. اما این تقسیم بندی بعد از فرو پاشی شوروی و پایان جنگ سرد ماهیت خود را از دست داد. به عبارت بهتر، بسیاری از کشورها نشان دادند که تمایل زیادی به لوکالیزه کردن الگوی توسعه دارند. بخشی از این الگو که برگرفته از تفکرات اندیشمندان غربی بود اما صدر صد آن را اجرا نکرده و بسیاری از مولفه های بومی را در آن دخیل کردند.
*شما در سخنان خود به الگوی امارات اشاره کردید این الگو چه اولویت هایی را مدنظر قرار می دهد؟
در سالهای اخیر الگوی امارات به عنوان یک الگوی متفاوت اجرا شده است. امارات در این الگو، برای هر کالایی با هر ارزش افزوده ای یک درصد گمرگی قرار داده، بستر ساخت سالمی را به منظور جذب سرمایه های خارجی فراهم نمود. اساس کار در الگوی امارات برخلاف تصور عامه، نفت نبوده است. چون بسیاری بر این تصور هستند که امارات کاملا نفتی بوده و تمام فعالیت های امارات حول این محور بنا می شود کما اینکه بسیاری از کشورهای عربی بیس کاری خود را بر نفت قرار دادند در این میان امارات تک پا زده و الگو جدیدی را برای خود طراحی کرد. بدنبال امارات، قطر نیز نافرمانی از الگوهای حاکم توسعه را در پیش گرفته و در صد برآمد تا تفکر و مکانیسم جدیدی را شکل بدهد. این نگاه های جدید به مراتب بهتر از الگو های پیشین است. چون ساختارهای فرهنگی را مدنظر قرار داده و بر اساس ارزش افزوده سرمایه اجتماعی خود، الگوی توسعه را طراحی کرده و بر اساس همین نقاط قوت برنامه ریزی را انجام داد. به عبارت بهتر پتانسیل های موجود مردم خود را شناسایی نموده و روی نقطه قوت آن سرمایه گذاری را انجام می دهد به نظر می رسد که مقام معظم رهبری نیز بدنبال اجرای این برنامه هستند. براساس این اعتقاد ما نباید حرکت بر اساس الگوی نفتی را معیار حرکت قرار دهیم زیرا موجب به حاشیه رانده شدن ما می شود. از سویی بنا کردن کشور بر اساس الگوی توریستی با وجود معذوریت ها و الگو قرار دادن ژاپن با توجه به محدودیت های که در راه صنعتی شدن در برابر ایران قرار دارد، چندان واقع بینانه نیست. بنابراین باید الگویی را مورد توجه قرار داد که مزیت های نسبی ایران را مدنظر قرار داده باشد و این مساله نیازمند عبور از معذوریت ها و محدودیت هایی است که در طول این سی سال برای خودمان طراحی کردیم.
*آن مزیت نسبی که شما به آن اشاره دارید در کشور ما چیست؟
مقام معظم رهبری در جلسه ای که با اساتید داشتند، در خواست کردند که مزیت های نسبی را با توجه به نگاه اخلاقی و ارزش های اسلامی تعیین شود. طبیعی است که هنوز ما به آن مزیت ها دست پیدا نکردیم که بتوانیم بر روی آن نقاط قوت برنامه ریزی کنیم با این وجود می توان تصریح کرد که بسیاری از این پتانسیل ها در کشور ما وجود دارد که از کنار آن به سادگی عبور می کنیم. ایران کشوری است گسترده که به لحاظ جغرافیایی و جغرافیایی فرهنگی بسیار قوی بوده و هر منطقه ای از پتانسیل خاص و منحصر به فردی برخوردار می باشد. به گونه ای که در کشور وجود چهار فصل، نقطه قوت گردشگری در کشور ما محسوب می شود. همچنانکه توریستها می توانند صبح در دیزین اسکی بازی کرده و بعد از ظهر در کیش اسکی روی آب بازی کنند که این موضوع تائیدی بر قوت ژئو پلتیک ایران است که باید آن را مورد توجه قرار داد. توجه به سرمایه عظیم انسانی ملت ایران به عنوان حلقه مفقوده در کنار توجه به عناصر طبیعی غفلت کرد زیرا بیش از 100 عنصر جدول مندلیف در کشور ما پیدا می شود که به جز نفت و گاز روی هیچ یک سرمایه گذاری مناسبی انجام نشده است ومی تواند به یک نفطه قوت تبدیل شود. به عبارت بهتر در این مقطع زمانی باید به سمت سرمایه های اجتماعی حرکت کرد و این مساله محوری ترین موضوعی بود که توسط ایشان مورد توجه قرار گرفت زیرا در دنیای امروز وجود سرمایه های انسانی تحول ایجاد کرده و توجه کشورها به عامل سرمایه انسانی به عنوان یک نقطه قوت تلقی می شود. همچنانکه فیس بوک سومین کشور پر جمعیت جهان شناخته شده را به جایی رساند که گوی رقابت را از یاهو و گوگل ربود و مقام اول را به خود اختصاص داد، این دستاورد عظیم، محصول فکر انسان می باشد. فیس بوک هیچ منبع زیر زمینی نداشت و ارزش امروز آن 50 میلیارد دلار تخمین زده می شود.
*شما اشاره کردید که تاکید رهبری بر مقوله پیشرفت که بار معنایی بیشتری از توسعه دارد نیازمند تغییراتی در در فرهنگ سیاسی است در حالیکه ما بسیاری از مسائل را مبتذل کرده همچنانکه اصل 44 موید این مساله است. فکر می کنید که اساسی ترین تغییراتی که ذیل مفهوم پیشرفت باید صورت بگیرد، چیست ؟
در دوره ای ما شعار نه شرقی و نه غربی را شکل دادیم که بدون استثنا همه کشورهای دنیا برای حفظ و بقای خود در این دو قطب قرار می گرفتند و این شعار در شرایطی مطرح شد که دور تا دور ایران توسط این دو بلوک اشغال شده بود که در نوع خود بی سابقه بود. البته در تاریخ نیز سابقه داشته که برخی از کشورها با ایجاد گروه هایی همانند جنبش عدم تعهد و ... در راستای استقلال قدم بردارند که در این راستا با موانعی روبرو شدند اما با وجود تجربه ناکام، این سیاست در ابتدای انقلاب با توجه به عظمت انقلاب طرح شد که در ادامه برای ما مشکلاتی ایجاد کرد.
*مولفه های نوین در عرصه اطلاع رسانی آیا تغییراتی را در این روند واقعی و غیر واقعی ایجاد کرده است؟
شکل گیری فضای مجازی تا حدودی این شرایط را بهتر کرده و زمینه ای را فراهم کرده که سخنانی که در قالب طنز مطرح می شد امروز فضای مجازی را به تسخیر خود در آورد.
* رسانه ها به منظور گفتمان سازی در این عرصه باید چه اولویت هایی را در مد نظر قرار دهند؟
رسانه ها باید از گفتار کروشه گونه و اظهار این سخن که نمی توانند خیلی از سخنان را مطرح کنند، دوری نمایند. چون بسیاری از رسانه ها با این رویکرد به فضای دو پهلو دامن می زنند. البته کسی در این مساله شک ندارد که وجود آزادی مانع طرح مطالب دو پهلو می شود. اگر رسانه ها فضا را ارزیابی کنند می توانند در گفتمان سازی نقش ایفا کنند. این مساله نیازمند آزادی برای طرح نظرات و عقاید است تا هیچگاه به دو گونه گویی و دو پهلو گویی رو نیاورند.
*شما به دو گونه گویی و دو پهلو گویی به عنوان یک معضل اشاره کردید به نظر می رسد که فرهنگ سیاسی ما به شدت از این مساله رنج می برد برای اصلاح این رویکرد باید چه کار کرد و چگونه این فضا را مدیریت کرد؟
متاسفانه همزمان با هدفمند کردن یارانه ها به عنوان جراحی بزرگ اقتصادی میزان زیادی از طنز و دو پهلو گویی و کاریکاتور دیده می شود که در صدد است این طرح را زیر سوال ببرد در این مورد دو دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه اول این است که رسانه ها به این نگاه های متفاوت بپردازند قبل از اینکه مردم بخواهند وجود چنین تناقض هایی را دنبال کنند. من بر این باور هستم که رسانه ها می توانند ستون هایی را باز کنند تا مطالبی که مردم با ارسال اس ام اس عنوان می کنند، درج شود. باید تابوی این اقدامات شکسته شود و ضمن پرداختن به اصل موضوع طعنه ها و کنایه ها نیز منتشر شود اما در نهایت به این مساله اشاره شود که اصل موضوع به مراتب مهمتر از حواشی مطرح شده است. نکته دوم این است که می توان بر این مساله سر پوش گذاشت و اصل موضوع را نادیده گرفت که متاسفانه عده ای شدیدا به دنبال آن هستند.
*سرپوش گذاشتن به عنوان یک راهکار چه نتایجی بدنبال دارد؟
سر پوش گذاشتن زمینه گسترش بیشتر این شایعات را فراهم کرده و مردم را به بیراهه و بیغوله ها هدایت می کند حال اگر آن مدلی که مورد اشاره من قرار گرفت بار دیگر اجرایی شود و حاشیه ها در کنار اصل مطلب مورد بررسی قرار گیرد. مردم به جای اتکا به این رسانه ها به رسانه های مد نظر ما توجه می کنند زیرا رسانه ها وطنی به مراتب بهتر این سخنان را عنوان می کنند. البته پیش شرط تحقق این مساله مصونیت رسانه برای بیان این سخنان است تا مشکلی برای رسانه ایجاد نشود .