الگوي ونزوئلايي
هوگو چاوز رئيس جمهور 2 دورهاي ونزوئلا كه بودنش در قدرت بسيار به مذاق خودش خوش آمده بود و احساس مي كرد نعمتي است خدادادي كه از اسمان به زمين نازل شده است با تغيير قانون اساسي انتخاب بيش از 2 باربراي رياست جمهوري را به راي گذاشت و مردم اين كشور نيز با 54% اين تغيير را پذيرفتند.اينكه چاوز واقعا اين انتخابات را برگزاركرده يا نه؟ و دستگاه دولتي او اين انتخابات را سالم برگزار كردهاند يانه ، جاي بحث ديگري دارد. در چنين كشورهايي مهم ان است كه دستگاه دولتي چه مي خواهد و همان از صندقهاي را ي بيرون مي ايد و شايد مهم نيست مردم چه مي خواهند.همه سياسيون از قبل پيش بيني مي كردند نتيجه انتخابات همان است كه چاوز مي خواهد اما انچه باعث سوال وتعجب بود ان است كه چرا در شرايطي كه جهان بدنبال دموكراسي و ليبراليسم است و هركدام دررسيدن به انها گوي سبقت را ازيكديگر مي ربايند و مردم جهان با استفاده از نهادها ي مردمي، رسانه ها و از طروق مختلف هرچه بيشتر در محدود كردن دولتهايشان فعاليت مي كنند و راهكارهاي تازه رامييابند چرا رهبراني به خود اجازه ميدهند دايره قدرتشان وسيعتر و زمان حكومتشان بدون محدوديت باشد.
اين روش در برخي كشورهاي ديگر نظير روسيه به شكل ديگر سابقه داشته ولي پوتين زماني كه مي خواهد بيشتر در قدرت و حكومت بماند مسير تغيير قانون اساسي را طي نمي كند بلكه با قرار گرفتن پست به ظاهر مكان دوم قدرت بودن، اداره اموررا دنبال كرده ورئيس جمهور را سمبليك حفظ نموده وشكل ظاهري دمكراسي را برهم نمي زند.دليل اين حركت روسيه را شايد بتوان حضور اين كشور درمنطقه خاص جغرافيايي دنبال نمود چيزي كه امروزه به ان ژئو كالچر يا فرهنگ جغرافيايي مي گويند.
روسيه به دليل قرار گرفتن درمنطقه اروپايي و مراوده دائم با كشورهاي بزرگ دنيا و اروپا نميتواند به شكل علني بازي دموكراسي را بهم زند و توتاليتاريسم را غالب نمايد و حكومت را ابدي و بلند مدت كند لكن ونزوئلا به دليل قرار گرفتن منطقه ديكتاتورخيز امريكاي جنوبي با جسارت قانون اساسي را تغيير داده و به تعبير ديگر رئيس جمهور مادم العمر مي گردد.
از طرف ديگر شايد اين خود مردم هستند كه ظرفيت پذيرش ديكتاتوري پنهان را درخود ايجاد مي كنند. ديكتاتوري پنهان در قالب ظاهري دمكراسي و راي مردم، خود را برمردم و با دست مردم و راي انها تحميل مي كند. توسعه يافتگي فرهنگي، سياسي و اجتماعي مردم، داشتن جسارت اعتراض، مقابله، حق آزادي بيان، مراوده با ديگر جوامع، زمينه هاي دسترسي به اطلاعات از جمله مواردي است كه چنانچه به حد مطلوبي برسد امكان و اجازه چنين تغييراتي را به دولتها حتي در لواي راي مردم نمي دهد. متاسفانه فقدان اين موارد باعث مي گردد كه اشخاصي به خود اجازه ميدهند با اراي ظاهري مردم و درقالب ديكتاتوري پنهان ولو به بهانه مبارزه امپرياليسم امريكا به شكل مادام العمر درقدرت بمانند و الگويي نه چندان جديد را، كه دركشورهاي مثل عراق(در زمان صدام)، مصرو ... كه قبلا تجربه شده، و افكار عمومي دنيا اين نوع راي گيريها را قابل قبول نميدانند يكبار ديگر تكرار كنند.
این مقاله در روز سه شنبه ۲۹ بهمن توسط محمد سلطانی فر در روز نامه اعتماد ملی به چاژ رسیده است.