پس از چند هفته جدال در خصوص برنامه 90 و پس از حرف و سخن‌هاي فراوان و در پي آن سياسي كردن موضوع در ذهن عده‌اي از جمله نويسنده اين سطور اين سوال ايجاد شد كه چرا درجه تحمل افراد آنقدر كم شده و اساساً چرا فضاي سياسي در كشور اينگونه واكنشي به مسائل نگاه كرده و در نتيجه پاسخ مي‌دهد؟ آيا در كشور ما درجه تحمل انسان‌ها و به تبع آن سازمان‌ها و مسوولا‌ن به حدي رسيده است كه يك برنامه ساده اما پرمخاطب مثل فوتبال مي‌تواند در درگيري‌هاي سياسي و جناحي عليه يكديگر مورد استفاده قرار گيرد يا اينكه پس از فضاهاي سياسي، اجتماعي - فرهنگي اينك نوبت فضاي ورزشي نيز رسيده است. ‌

در حدود 2 سال قبل در يك برنامه راديويي- كه با حضور صادق زيباكلا‌م- برگزار شد، عنوان كردم كه به دليل نقد موثر برنامه فوتبال كشور نياز به آن داريم كه در همه عرصه‌هاي سياسي و اجتماعي نيز نوعي برنامه 90 داشته باشيم كه اتفاقاً اين پيشنهاد از زبان جناب آقاي ضرغامي رئيس سازمان صدا و سيما نيز به شكل ديگري مطرح شد و ايشان با ادبياتي شبيه به آن اعلا‌م كردند صدا و سيما در پي اعلا‌م برنامه‌هاي انتقادي از نوع 90 حتي در عرصه‌هاي حساس سياسي است. شواهد ديگري را از جريانات جاري كه جست‌وجو مي‌كنيم شايد بتوان به اين استنباط رسيد كه عدم تحمل مسوولا‌ن به انتقاد به حدي رسيده كه حتي تحمل يك برنامه انتقادي ورزشي را ندارند چه برسد به انتقاد در موضوعات مهم‌تر و اساسي‌تر در حوزه‌هاي سياسي و اقتصادي كه عموم مردم بيشتر دغدغه آنها را در زندگي روزمره خود دارند. ‌ اين مساله وقتي بيشتر مورد تاييد قرار مي‌گيرد كه شاهد بسته شدن تعدادي از سايت‌هاي خبري و شبكه‌هاي اطلا‌ع‌رساني در كشور نظير سايت فردانيوز و... هستيم. اين واكنش‌ها توسط سازمان‌هاي دولتي خود از جمله عواملي مي‌توانند باشند كه باعث مي‌شود فضاي انتقادگري و پرسشگري در جامعه در حال كمرنگ شدن است و تحت اين شرايط فضا به سمت تامين نيازهاي افكار عمومي به آن سوي مرز معطوف شود. اين در حالي است كه وقوع اين جريانات همزمان با افتتاح بخش فارسي زبان بي‌بي‌سي است و اين مساله به‌صورت ناخودآگاه در ذهن ما ايرانيان تداعي‌گر تئوري توطئه مي‌گردد. ‌ به هر حال چه بخواهيم و چه نخواهيم هرچه فضاي نقد و نقادي و برخورد با رسانه‌هاي داخلي توسعه يابد، نفوذ برنامه‌ها و كانال‌هايي مانند بي‌بي‌سي به دليل كم‌تحملي از اين نوع گسترش خواهد يافت. پس چه بهتر است كه با تحمل انتقاد‌هاي يكديگر و سعه صدر به جاي تخريب و استفاده ديگران از اين فضا با تقويت به اصلا‌ح يكديگر هم اهتمام ورزيم. در پايان بايد گفت كه اساساً گسترش‌فرهنگ‌انتقاد و انتقادپذيري‌، بستر همبستگي‌اجتماعي‌را پديد مي‌آورد؛ چرا كه‌لا‌زمه‌اين همبستگي‌، صداقت‌و صراحت‌و حس‌مسووليت‌متقابل‌است‌و همه‌اينها از نتايج مفيد انتقاد به‌شمار مي‌رود. اساساً زندگي‌اجتماعي‌بدون‌انتقاد ناممكن‌است‌و ما همواره‌در حال‌انتقاد كردن‌از ديگران‌يا انتقاد شنيدن‌از آنان‌هستيم. چنانچه تصميم‌بگيريم‌از كسي‌ديگر انتقاد نكنيم‌، هيچ‌تضميني‌وجود ندارد كه‌ ديگران‌ از ما انتقاد نكنند و اينجاست كه جامعه مسير فاسد شدن را پي مي‌جويد.

این مقاله در روز پنج شنبه ۱۰/بهمن ۱۳۸۷ در روزنامه اعتماد ملی صفحه آخر با همین تیتر به چاپ رسید.