رسانه ملي و تکمصراع مضرتر از طاعون
اگر از شما سؤال شود که آيا ايران روزي گلستان خواهد شد يا خير، چه خواهيد گفت؟ من در پاسخ چنين پرسشي با قاطعيت خواهم گفت که با رعايت يک شرط تحقق اين امر ممکن است و بدون رعايت آن شرط، اين امر قطعا ناممکن است...
البته هر کس ممکن است عاملي از عوامل را ريشه اصلي مشکلات برشمارد: تبعيض، وضعيت اقتصادي، عدم فرهنگسازي، رانتخواري، قانون گريزي، ناتواني در پارهاي مديريتها، جناحبازي، نبودن نظم و انضباط اجتماعي، برخي خلقيات ما ايرانيان، پارتي بازي، عدم نظارت دقيق بر دستگاهها، عدم خودباوري، توطئههاي دشمنان خارجي، غربزدگي، تحجر، کارشناسانه نبودن روند تصميمگيريها، مالاندوزي برخي مرتبطان با قدرت، توجه کافي نکردن به پژوهش و امثال آن. به عقيده من هم بسياري از اين عوامل ميتوانند در نابسامانيها سهيم باشند و هستند اما هيچکدام ريشه «اصلي» مشکلات کشور را سراغ نميدهند.
شايد من با راهنمايي خوانندگان به خطاي خود واقف شوم، اما در اين لحظه و پس از بالغ بر بيست سال تأمل، مطالعه و تجربيات گوناگون، خاضعانه و دردمندانه اعلام ميکنم که پس از ايمان به اسلام به هيچ چيز مانند اين امر اعتقاد ندارم که ريشه «اصلي» معضلات کشور ما يک چيز است و بس: «سياستهاي اطلاعرساني»، و به تعبير دقيقتر فاصله داشتن نظام اطلاع رساني کشور از اصول اسلامي با تمسک به دلايل ناموجه...
• «رسانه ملي» اطلاع رساني در مورد تخلف برخي مسئولان را «تضعيف نظام» ميپندارد. نه تنها نسبت به تخلف متخلف ساکت است، بلکه به خدمت خيل مسئولان و کارگزاران مخلص و درستکار هم توجه کافي نشان نميدهد.
• وظيفه اصلي اطلاع رساني را عمدتا در دادن آمار مثبت و پنهانسازي و يا کمرنگ کردن هر آماري ميداند که به نحوي منفي تلقي ميشود و اين امر را به خيال بالابردن آبروي نظام نزد مردم انجام ميدهد.
• در مواجهه با معضلات جامعه بيش از آنکه به فکر اصل مشکلات باشد، به فکر اين است که مردم از انعکاس اين مشکل چه فکري در مورد نظام خواهند کرد. به بيان ديگر، آنچه «در سر مردم» ميآيد از آنچه «بر سر مردم» ميآيد بسي مهمتر است...
فرضهاي بالا مرا به ياد اين جمله شهيد مطهري مياندازد که «گاهي يک تک مصراع ضررش براي يک ملت صد بار از وبا و طاعون بيشتر است». (سيره نبوي، ص 30). اين نوع سياستها به ويژه عدم معرفي متخلفان حکومتي ـ که نزد مردم به عدم برخورد قاطعانه و يا حتي غير قاطعانه با آنان تعبير ميشود - خسارتهايي به تمام معناي کلمه «جبران ناپذير» بر حيثيت اسلام، نظام و روحانيت وارد کرده و ميکند و چنانکه خواهيم ديد نه با شرع ميسازد، نه با عقل و نه با عدل...
ضربهاي که دستگاه پيشين قضايي از نحوه اطلاع رساني در کشور خورده است، مسئولان قضايي کنوني را نيز مينوازد. چندي پيش رياست دستگاه قضايي با ناراحتي و البته صداقت و شجاعت اعلام کردند که به تازگي آگاه شدهاند فردي در اهواز بيست و يک سال در بازداشت موقت بوده است. (خدا ببخشد کساني را که با پخش شدن اين خبر ـ البته در مطبوعات ـ به جاي آنکه لحظهاي خود را به جاي آن فرد و خانوادهاش قرار دهند، از اين ناراحت بودند که قرار نبود محتواي سخنراني ايشان پخش شود و در به در به دنبال پخش کننده خبر بودند!) آيا اگر پس از حتي پنج سال بازداشت موقت اين فرد، خانوادهاش به صداوسيماي مرکز اهواز ميرفتند و دادخواهي ميکردند چه ميشنيدند؟...