كفر چو مني گزاف و آسان نبود/ محكم‌تـر از ايمان من ايمان نبود ‌
در دهر چو من يكي و آن هم كافر/ پس در همه دهر يك مسلمان نبود

اين برهان قاطع حكيم ابوعلي سينا در برابر كساني است كه او را كافر خواندند، حسين(ع) برفراز نيزه قرآن خواند تا حجتي باشد بر كوفيان كه او را خارجي نخوانند، خون فرق علي مرتضي عليه‌السلا‌م در محراب براي شاميان - كه او را بي نماز مي‌خواندند - شهادت داد و امام زين‌العابدين سيدالساجدين علي‌ابن‌الحسين عليه‌السلا‌م در مسجد شام در برابر يزيد فاسق كه او را خارجي خوانده بود، ناچار شد تا شهادت بر وحدانيت خدا و رسالت جدش بدهد و خود و خاندان پيامبر(ص) را در جمع شاميان معرفي نمايد، او ناگزير است از پدرش، جدش، جد اعلي و عمويش سخن بگويد تا شاميان او را بهتر بشناسند، من نيز به امام و مقتدايم علي‌ابن‌الحسين(ع) اقتدا مي‌كنم و ناگزير از خود خواهم گفت. برگه‌اي دريافت كردم كه با كمال تعجب حكايت از عدم اعتقاد به نظام مقدس جمهوري اسلا‌مي، قانون اساسي و ولا‌يت فقيه داشت! ‌

نمي‌دانم از پدر بگويم كه حافظ قرآن و نهج‌البلا‌غه است، فقيه، مفسر و شاگرد امام(ره) است، عمري در ترويج و تبليغ دين گذرانده است، از سخنراني الفباي انقلا‌ب او در فيضيه در سال 1342 بگويم، يا پيش‌تر زمان مرجعيت آيت‌ا...العظمي بروجردي كه بر فراز منبر فرمود مشروعيت حكومت از آن ولا‌يت فقيه است و آيت‌ا... بروجردي هرگاه اراده كند چون انگشتر كه از دست بيرون مي‌آورد مي‌تواند شاه را عزل كند. آن روز بسياري الفباي ولا‌يت فقيه را نمي‌دانستند و امروز فرزند اين فقيه مجاهد را مخالف ولا‌يت فقيه مي‌نامند!

از برادر همرزم شهيدم بگويم كه تا دقايقي قبل از شهادت همراهي‌اش مي‌كردم، از جمجمه متلا‌شي او بگويم كه فقط و فقط در راه دين و به فرمان ولي امر حضرت روح‌ا... جان فدا كرد و آخرين كلا‌مش با مادر اين بود كه فرمان امام(ره) است، نبايد ميدان را خالي كنيم و امروز كساني كه فرزندشان در خانه تيمي نفاق در برابر جمهوري اسلا‌مي كشته شده است ما را خارجي و مخالف نظام مي‌خوانند! از جبهه و جنگ بگويم، كه در اكثر عمليات‌ها بوده‌ام و هرگاه عازم جنگ مي‌شدم پدر در گوشم مي‌خواند كه فرزندم <اَعرا... جمجمتك> كه جمجمه‌ات را به خدا عاريت بده، از تركش‌هايي كه به عنوان مدال افتخار بر جان خريدم بگويم، آيا اينها التزام عملي در دفاع از نظام مقدس جمهوري اسلا‌مي و ولا‌يت فقيه نيست و امروز كساني ما را متهم به عدم التزام عملي به نظام اسلا‌مي مي‌كنند كه فرزندانشان رنگ جبهه را نديده‌اند!شايد بايد شهيداني را كه در شب‌هاي خلوت سنگر با آنان عقد اخوت بسته‌ام و همپيمان شده‌ايم تا همديگر را شفاعت كنيم به شفاعت در اين دنيا بطلبم، تا آبروي مرا نزد كساني كه شب‌هاي سرد سنگر، نور منور و مراسم روحاني عقد اخوت را نديده‌اند، بخرند.از جدم ميرزاي كلباسي مدد بجويم كه مقبره‌اش زيارتگاه خاص و عام است و بسياري از تربت او شفا مي‌گيرند، او كه يكبار به اشتباه نوبت آب همسايه‌اي به باغچه خانه‌اش وارد شد و تا آخر عمر از ميوه آن درختان نخورد (علي‌رغم كسب رضايت از همسايه)، شايد بيايد و شفاعت مرا نزد كساني كه بيت‌المال مسلمين را از آن خود مي‌دانند نمايد!

باور كنم كسي كه 7 سال دوره طب عمومي و 4 سال دوره رزيدنتي چشم‌پزشكي و 15 سال مديريت دو موسسه فرهنگي و انتشاراتي و 3 نشريه علمي و فرهنگي را عهده‌دار بوده است و هنوز مستاجر است و از هيچ رانتي استفاده نكرده است، هيچ مجوز و يا موافقت اصولي نگرفته است، هيچ ملك دولتي يا مصادره‌اي نخريده است و حتي در ملك مصادره‌اي نماز نگذارده است و تلا‌ش فرهنگي خود را از يك زيرپله شروع كرده است و صاحب بيش از 140 عنوان كتاب علمي است و زندگي‌اش را از راه قلم مي‌گذراند، توسط كساني رد صلا‌حيت شود كه در خانه‌هاي ميلياردي مصادره‌اي زندگي مي‌كنند و هر از چندگاهي اتومبيل بنز بيت‌المال را تبديل به احسن مي‌نمايند!

با صداي بلند مي‌گويم من همان خزعلي‌ام كه كوچه‌هاي چهارمردان و آبشار مرا مي‌شناسند، آن روز كه مرگ بر شاه مي‌گفتم براي استقلا‌ل، آزادي و جمهوري اسلا‌مي بود، جز براي خدا فرياد نمي‌زدم، آن روز كه در جبهه آماده شهادت بودم، در دفاع از نظام اسلا‌مي و ولا‌يت فقيه بود و امروز كه قلم مي‌زنم در جبهه فرهنگي براي مقابله با تهاجم فرهنگي، دفاع از انقلا‌ب اسلا‌مي و ولا‌يت فقيه است و تا آخرين نفس و آخرين قطره خون در حفظ و پاسداري از دو يادگار امام راحل (قدس‌سره) خواهم كوشيد.

اينجانب بر اين اعتقادم كه رسول گرامي اسلا‌م(ص) پس از خود دو يادگار براي امت به جا گذاشت، كتاب و عترت، خميني كبير(ره) نيز دو يادگار براي امت به جا نهاد، انقلا‌ب اسلا‌مي و ولا‌يت فقيه و در طول سال‌هاي انقلا‌ب در عمل ثابت كردم كه تا پاي جان در حفظ و نگهداري دو ثقل و يادگار امام امت ايستاده‌ام. نگذاريد متظاهرين دين‌فروش، مدعيان كرامت كه اين روزها بازارشان داغ است، خود و خاندان خود را به انقلا‌ب بچسبانند و آنچنان انقلا‌بي و دين‌مدار جلوه كنند كه حتي زاهدان، عابدان و مجاهدان در نظر مردمان رنگ ببازند.

جاي آن است كه خون موج زند در دل لعل / زين تغابن كه خزف مي‌شكند بازارش ‌